مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

۵- جلوگيري از تشويش افکار غير مسلمانان و پيشگيري از گريز از دين در جامعه اسلامي.زيرا هرگاه نزاع هاي فرقه اي و مذهبي اوج بگيرد، در داخل جوامع مسلمان سرخوردگي، تنفر و گريز از دين شکل مي گيرد، واسلام به عنوان دين خشونت معرفي مي گردد و طرفداران جنگ تمدنها و آناني که از جنگ هاي صليبي سخن مي گويند، برآمد جنگ هاي مذهبي را ريشه در آموزه هاي ديني اسلام معرفي مي نمايند و اگر مسلمانان در فلسطين و در جاهاي ديگر به حق از خود دفاع مي کنند، به حساب خشونت طلبي اسلام جا مي زنند.

اين است که روشن کردن اهداف وحدت و نشان دادن عوامل موثر بخش، اين فايده را خواهد داشت که روشن کند منظور از وحدت استحاله و از بين بردن مذهبي به نفع مذهبي ديگر نيست، نزاع و اختلاف نکردن وسعه صدر و تحمل ديگران داشتن و کاستن تنش ها و تکفير ها و ايجاد دوستي و محبت در ميان ملل اسلامي است.

گامهاي اساسي براي تحقق وحدت در جامعه

براي تحقق وحدت در جامعه، همواره چند موضوع مهم بايد رعايت و چند گام اساسي بايد برداشته شود :

1- سعي و کوشش براي ترويج و تشويق آرمانها و ارزشهاي ديني واصول مقدس در بين مردم

2- احترام به خرده فرهنگها و حفظ جايگاه آنها در سايه فرهنگ واحد و متعالي الهي

3- سعي و تلاش در جهت تبليغ و گسترش عدالت در جامعه و تقليل فاصله طبقاتي مردم

4- جهل زدايي، تقويت و توسعه دانش و بينش عمومي

5- پرهيز از هرگونه تساهل و تسامح و رعايت رأفت و محبت، هريک در جاي خود

6- تأکيد و تقويت مشترکات فکري و اعتقادي جامعه

7- اطلاع رساني و فرهنگ سازي مستمر از طريق مبادي فرهنگي

8- نظارت و کنترل بر رفتار ونشر مسمومات غير خوديها

عوامل وحدت بخش

در قرآن کريم، آيات بسياري مسلمانان را به اختلاف افکار دسته ها، گروه ها، ملت هاو طبايع بشري توجه مي دهد و اين گونه از چندگانگي را به عنوان يک سنت الهي مي شناسد. يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا.(حجرات/۱۳)اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يکديگر شناسايي متقابل حاصل کنيد.

و يا در جايي ديگر مي فرمايد: وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً (نوح/۱۴) شما را به گونه هاي مختلف آفريد.اين تنوع گونه ها، هم به لحاظ ذهني و فکري و استعداد و فهم، وهم به لحاظ شرايط اجتماعي و فرهنگي و موقعيت زندگي و گرايش هاي عقيدتي مي تواند باشد، و نيز اين از مشيت الهي است که انسان ها از جهت هوش، ذکاوت، شجاعت، آرمان خواهي و روحيات علمي و اقتصادي متفاوت باشند: وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ (انعام/۱۶۵) برخي را بر برخي ديگر بالاتر ازديگري گردانيديم تا شما را در اين تفاوت مراتب و درجات بيازماييم و درجايي ديگر مي فرمايد: وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً (مائده/۴۸)اگر خداوند مي خواست همه شما را يک امت قرار مي داد.

از سوي ديگر، اين اختلاف، گاه در طبقه پيامبران شکل گرفته و قرآن به تفاوت درجات آنان اذعان کرده است: تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ (بقره/۲۵۳)برخي از اين پيامبران را بر بعضي ديگر فضيلت و برتري داديم، و اين برتري با انتخاب خداوند و بر اساس حکمتي بوده است. وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى‏ بَعْضٍ (اسراء/۵۵).بي گمان برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داديم.و اين برتري در مقام رسالت، شريعت و بيان معارف تاثير گذار در جامعه و عقايد و بينش آنان مي گردد و همين زمينه چند فکري را فراهم مي سازد، چنانکه در برابر، جامعه هر چه بخواهد يکدست شود، باز به طور کلي ممکن نيست و اقوامي خواه ناخواه جنگ و اختلاف را دارند. تاييد اين مطلب با اين بيان قرآن است که مي فرمايد: وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ (مائده/۶۳)خداوند بين يهود تا روز قيامت عداوت و دشمني را قرار داده است، در حالي که اگر مسلمانان به دستورات الهي عمل کنند و از نزاع و جنگ بپرهيزند سيادت و آقايي خواهند داشت : وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.( آل عمران/۱۳۹) ترس و حزن به دل راه ندهيد، شما اگر مومن باشيد برتر خواهيد بود.

بنابراين، نفس چندگانگي و چند مذهبي گريز ناپذير است. در مقام قضاوت نيستيم که بگوييم اين مذهب خوب است يا آن مذهب و اين هم ممکن نيست که گفته شود همه مذاهب يکي شوند، چون اين هم عملي نيست و از قرآن استفاده مي شود که همواره اختلاف مذهبي وجود دارد: وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ (هود/۱۱۳)اگر پروردگار تو خواسته بود همه مردم را يک امت قرار مي داد، ولي همواره در اختلاف خواهند بود.پس بايد کاري کرد که اين اختلاف به تشتت، نزاع، درگيري، کينه وکشتار نيجامد و اختلاف سليقه ها، برداشت ها، موجب آثار عملي تنش زا نشود و مهم تر خود را از امت واحد جدا ندانند، چون خداوند با همه اين احوال فرموده است: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً (انبياء/۹۲) اين دين شما و اين امت شما يگانه است.

با اين مقدمه آشکار مي شود که چگونه بايد به سراغ وحدت بخشي رفت و عوامل توجه به وحدت را شناخت. زيرا شناخت عوامل، به شناخت راه کارها مي انجامد و هر مذهب و گروهي مي داند که با واقعيتي به نام اختلاف مذاهب رو برو است و اگر بخواهد به تعاليم قرآن عمل کند، به دنبال يکي کردن نمي رودو به ريسمان الهي چنگ مي زند، چون چاره اي ندارد که اين اختلا ف را از راه ديگري چاره کند، چاره اي که عملي و مثمر ثمر باشد و با تحفظ مذهب خود، زمينه تشتت و نزاع را بر طرف کند.

۱- رفتار مسالمت آميز با پيروان مذاهب مخالف

يکي از راههاي وحدت بخش، احترام متقابل پيروان مذاهب مختلف با يکديگر است. زيراهر چند اختلافات مذهبي عميق باشد، امااين اختلافات نبايد آثار عملي خشونت باري بين مسلمانان در پي داشته باشد و حساب اختلاف عقيدتي با حساب رفتار و حقوق اجتماعي مخالفان کاملاً جدا است و اختلاف در مذهب به تنهايي تاثيري در حقوق اجتماعي مسلمانان ندارد. سوکمندانه عمده ترين مشکل در رفتار مسالمت آميز، نگاه فقيهانه به مسئله است، بسياري از مخالفان رفتار مسالمت آميز، با حکم فقهي به سراغ مسئله مي روند، در حالي که نخست موضوع کلامي است تا فقهي و در مرحله بعد موضوع اخلاقي است و سپس حقوقي و در نهايت موضوع فقهي است، به همين دليل بسياري از آراي کلامي متاثر از اجتهادات فقهي ونگاه فقيهانه هستند و هر گونه اشتباه در انديشه، تاثير بسياري در خطاهاي فقهي مي گذارد.

در خصوص مخالفان مذهبي به سراغ قرآن مي رويم و بر مبناي معرفتي آن را از منظر قرآن بررسي مي کنيم.طرد و برخوردهاي خشن با مخالفان عقيدتي از آنجا سرچشمه مي گيرد که فرد اعتقاد خود را صحيح و اعتقاد ديگران را باطل مي داند، تا جايي که به خود اجازه مي دهد براي نابودي آنان قدم بردارد.اما اگر ثابت شود که نگاه قرآن به انسانها بر اين مبنا مي باشد که اعتقاد انسان متکي به عوامل گوناگوني است.محيط تولد، پدر و مادر، احساسات و ادراکات مختلف، شرايط تاريخي و اجتماعي و جغرافيايي و فرهنگي، که همه اينها در عقيده انسان تاثير مي گذارد و به صورت گريز ناپذير شرايطي را به وجود مي آورد که فردي در محيط زندگي تابع اين مذهب و فردي در محيطي ديگر تابع مذهب ديگر مي شود. با چنين تحليلي از درک هاي متفاوت انسانها در فهم حقايق علمي و معارف ديني و اختلاف شرايط و محيط ها، اختلاف ديني طبيعي و به عنوان واقعيتي اجتناب ناپذير تلقي مي گردد. وقتي مطالعه بيشتر و کمتر فرد باعث اختلاف در فهم و تفسير قرآن مي گردد، وقتي شرايط روحي و اخلاقي، باعث اختلاف فهم ها مي گردد، وقتي که عوامل بيروني و محيطي و حتي رفتارهاي حاکمان تاثير گذار در اعتقاد فردي مي گردد، نمي توان همه اختلافات ا عتقادي را به حساب سرکشي، طغيان، عناد وسرپيچي از حق گذاشت. قرآن کريم به هر دو عامل توجه دارد، هم جايي که اختلاف، نتيجه شرايط طبيعي و نکات پيشين است، و هم جايي که در اثر سرکشي، طغيان، عناد و سرپيچي از حق، اما واقعيت آن است که عمده اين اختلاف ها در جوامع ناشي از جحد و انکار حقيقت و از روي سرکشي نيست و ثمره طبيعي و منطقي محيط وتربيت و ازقبيل اختلاف دسته نخست است که به تعبير قرآن : وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ (هود/۱۱۸).همواره در اختلاف هستند و اين اختلاف در علم سابق و ازلي خداوند تعلق گرفته و بر طرف کردن آن به قهر و غلبه ساخته نيست و وقتي خداوند مي گويد : وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لامَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ.(يونس /۹۹) مشيت خداوند تعلق نگرفته که همه در روي زمين ايمان آورند و همه يک گونه مومن باشند و عقيده واحدي داشته باشند و اين انتخاب و اراده در گزينش راه و خصوصيات آن دخالت داشته، بنابراين دليلي ندارد که صاحبان مذاهب بخواهند آثار عملي و خشونت باري ايجاد کنند و رفتار مسالمت آميز با پيروان مذاهب مخالف را به جنگ و نزاع تبديل کنند.

به همين دليل روايات فراواني از اهل بيت رسيده که اين مسالمت را تشويق و ترويج مي کنند.در روايتي از امام صادق رسيده است : اگر مردم بدانند که چگونه خداوند تبارک و تعالي اين خلق را آفريد، هيچ کس ديگري را ملامت نمي کند.(حر عاملي، ج۱۶، باب ۱۴، ص ۱۶۱، حديث ۲۱۲۴۳، آل البيت).

و در حديثي ديگر از ايشان درباره مدارا و مسالمت با مخالفان مي فرمايد: خداوند اسلام را هفت سهم قرار داده، سپس آن را بين مردم تقسيم کرد و به بعضي يک سهم داد و به برخي ديگر دوسهم و... پس برآنکه يک سهم دارد، دو سهم از اسلام را تحميل نکنيد، زيرا بر ايشان سنگين آمده، متنفرشان مي کند، بلکه با ايشان مدارا کنيد و براي ايشان ورود به اسلام و مراتب آن را آسان بگيريد، آنگاه حضرت به شرايط تاريخي عصر خود اشاره مي کنند و مي فرمايند :

اما (علمت)ان اماره بني اميه کانت بالسيف والعسف والجور، وان امامتنا بالرفق والتالف والوقار والتقيه وحسن الخلطه والورع والاجتهاد، فرغبوا الناس في دينکم وفي ماانتم عليه.(همان، ح۲۱۲۴۸، ص۱۶۵).

بني اميه با شمشير و خشونت و ستم بود و رهبري وامامت ما با مدارا و الفت و آرامش و نگهداري و رفتار خوب و خويشتن داري و اجتهاد در راه علم و معرفت است، پس از اين روش مردم را به دين جذب و ترغيب کنيد.

۲- پرهيز از طرح مسائل اختلاف برانگيز و بي ثمر مذهبي

يکي از عوامل وحدت بخش در جامعه اسلامي، پرهيز ازطرح مسائل بي ثمر مذهبي و درگيرکردن جامعه به موضوعاتي است که نه تنها هويت ديني جامعه را تقويت نمي کند و به معنويت و اخلاق اسلامي مدد نمي رساند، بلکه موجب ايجاد افزايش تنش، اختلاف در ميان فرقه هاي مذهبي مي گردد.معمولاً بسياري از مسائل سطحي ديني که گاه شکل شعار به خود مي گيرد و در تقويت معنويت و تعمق دين تاثير ندارد، از سوي کساني طرح مي شودو فضاي آرام جامعه به موضوعاتي درگير مي شود که نه در جهت تقويت فرهنگ اهل بيت است ونه در جهت رونق سنت نبوي.

دراين زمينه چند نکته حائز اهميت است:

۱- روح کلي و جانمايه دعوت قرآن، نهي از جنگ و دشمني و شقاق و قطعه قطعه کردن اجتماع مسلمانان است.بنابراين هر حرکتي که در جهت ضديت همدلي وهمکاري باشد، برخلاف دستورقرآن است: وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (انفال/۴۶).

از اختلاف و نزاع در دين بپرهيزيد که سست شويد و مهابت شما ازبين برود.

چنانکه از امام صادق نقل شده است: لا تخاصموا بدينکم فان المخاصمه ممرضه للقلب.براي دين خود با مردم ستيزه نکنيد، زيرا ستيزه جويي بيمار کننده دل است.(مجلسي، ج۲، ص۱۳۳).

۲- ازنظر قرآن، چون تدبر در آيات و معارفش موجب بروز ديدگاههاي مختلف مي گردد، لذا قرآن دستور مي دهدبا شيوه نيکو بحث انجام گيرد وتنهاراه دعوت به خداوند يک راه رسميت دارد و آن برخورد با انديشه از طريق جدال با احسن است:

ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (نحل/۱۲۵)

باحکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت کن با آنان به شيوه اي که نيکوتر باشد مجادله نما.

نتيجه چنين برداشتي از عرضه دين وبرخورد با ديدگاه مخالف، پرهيز از اموري است که برخلاف جدال با احسن است، يعني چيزهايي که موجب تشديد اختلاف و نتيجه گرفتن از دعوت مي گردد، چون اين آيه در مقام بيان شيوه تبليغ و دعوت مردم به دين و راه الهي است که در آن تنها يک طريق راپيشنهاد مي کند و آن را موفقيت آميز در مقام دعوت ديني مي شماردو آن روش حکمت و موعظه حسنه است که با بحث هاي بي ثمر و جدالهايي که ايجاد کينه مي کنند سازش ندارد.

۳- از لوازم جدال احسن، پرهيز از مسائل اختلاف برانگيز و کاستن تنش ها است.زيرا وقتي فضاي گفتگو و شنيدن فراهم مي گردد که محيط دوستي و آرامش برقرار شود و افراد در پي شنيدن سخن يکديگر و تامل درکلام باشندونه غلبه و تحکم بر ديگري.جدال احسن با تاليف قلوب حاصل گردد و اختلاف برانگيزي تحريک قلوب است و نه تاليف قلوب. قرآن مناظره و بحث را ممنوع نمي کند، اما همين وظيفه را با عنوان تبليغ و رساندن در جايي مي داندکه فضا براي رساندن ايجاد گردد و اگر در جايي هياهو و قيل و قال است و صداهابلند ويا فضاي گفتگو مسموم است، بحث بي ثمر و تبديل به مخاصمه گرديده، مخاصمه ممنوع مي شود.امام باقر درروايتي مي فرمايد : لاتخاصموا الناس فإن الناس لو استطاعوا ان يحبونا لأحبونا.(مجلسي، ج۲، ص۱۳۲، ح۲۱) با مردم( و مخالفان عقيدتي خود)مخاصمه نکنيد، زيرا مردم اگر توان آن داشته که ما را دوست بدارند، دوست خواهندداشت.

اين نکته هم به لحاظ منطقي براي دعوت گران مهم است و هم به لحاظ روان شناسي، بويژه آنکه اگر موضوعات از اموري باشد که در نهايت ثمر ديني و عملي ندارد و جنبه تاريخي دارد، که هم نقل قولها متفاوت است و هم تفسيرهاي آن و اگر طرفدار مذهبي اين نقل را بگيرد، مقابلش نقل ديگر را و اگر اين طرف تحليل و تفسير خاص را به ديگري با تحليل و تفسيري ديگر مقابله مي کند و در نهايت جز آلوده شودفضاي صميميت و دوستي و الفتي که قرآن از ما مي خواهد، چيزي عايد نخواهد شد، و تازه هر يک سر خط اول ايستاده اند.

۳-جلوگيري از تحريک احساسات و توهين به مقدسات

بي گمان يکي از عوامل وحدت بخش، بلکه از مهمترين آن احترام به مقدسات صاحبان مذاهب و مواظبت بر رعايت ادب در گفتار در ذکر نام آنها ست.اين اصل عقلايي است که آنچه را بر خود نمي پسندي بر ديگران مپسند.اگر ما نمي خواهيم به بزرگان، علما و دانشمندان ما بي ادبي شود، ديگران نيز چنين خواسته اي دارند.قرآن کريم اين اصل را حتي درباره بت پرستان و کساني که به جز خدا را مي پرستند مطرح مي کند:

وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ (انعام /۱۰۸)

و آنهايي راکه جز خدا را مي خوانند، دشنام مدهيد که آنان از روي دشمني و به ناداني خدا را دشنام خواهند داد.

اين اصل است که خداوند در قرآن مطرح مي کند: لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ.( انعام /۱۰۸) اينگونه براي هر امتي کردارشان آراسته مي گردد و اعتقاد پيدا مي کند. وقتي خداوند درباره غير مسلمانان چنين مي گويد، اين اصل درباره شخصيت هاي مورداحترام درميان مسلمانان بيشتر صادق است که نبايد زمينه اختلاف و کينه و تحريک احساسات را فراهم کرد.

شاهد بر همين معنا، روايت امام رضا عليه السلام است که ابراهيم بن ابي محمود خراساني به آن حضرت مي گويد: من رواياتي را در فضل اهل بيت و مخالفين آنان مي بينم که مانندش را پيش شما نمي شناسم، حضرت پس از توضيحاتي در هدف سازندگان احاديث دروغين و دسته بندي آنها، درباره دشنام به آنان مي فرمايد:

و ثالثها التصريح بمثالب اعداءنا، فاذاسمع الناس الغلو فينا کفروا شيعتنا و نسبوهم الي القول بر بويتنا...واذا سمعوا مثالب اعداءنا باسماءهم و قد قال الله عزوجل: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ.(صدوق، عيون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۰۴).

و دسته سوم کساني هستند که با صراحت به بدگويي دشمنان ما مي پردازند و آنگاه که مردم غلوهايي که آنان در حق ما ساخته اند را مي شنوند، شيعيان ما را تکفيرمي کنند، وشيعيان ما را کساني مي دانند که قائل به ربوبيت ما هستند...و وقتي بدگويي دشمنان ما را در احاديث ساختگي که به نام و ذکر آنها آمده، مي شنوند [ما را دشنام مي دهند]، در حالي که خداوند فرموده است:و آنهايي که جز خدا را مي خواننددشنام مدهيد که آنان از روي دشمني و به ناداني خدا را دشنام خواهند داد.

از اين روايات به خوبي استفاده مي شود، در عصر حيات اهل بيت رواياتي جعلي به نام آنان در جهت آلوده کردن فضاي ديني در ميان مسلمانان ساخته مي شده است و هدف از وضع اين روايات تشديد درگيري و مخالفت و تحريک احساسات و ايجاد دشمني با اهل بيت بوده است و حضرت اين حرکت را محکوم مي کند و به ا ين آيه استشهاد مي کند.بنابراين وقتي قرآن کريم حتي با کساني که رفتار زشت و مخاصمه و جنگ طلبانه دارد مي فرمايد :

وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ. (فصلت/۳۴)

و نيکي با بدي يکسان نيست.بدي را به آنچه خود بهتر است دفع کن، آنگاه کسي که ميان تو و ميان او دشمني است گويي دوستي يکدل مي گردد.

در فضاي فرهنگي جامعه اسلامي نبايد تقابل باشد، نبايد توهين باشد، در اين آيه خداوند نمي خواهد که شما رقيب را رام کنيد، بلکه مي خواهد دشمني را از بين ببريد، عداوت را طرد کنيد و اين با خوبي کردن و بدي را با نيکي پاسخ دادن است.قرآن مجيد در يک منشور محکم اخلاقي مي گويد:

وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:گامهاي اساسي براي تحقق وحدت در جامعه, ] [ 7:21 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب